ز دلتنگي به جانم با که گويم؟

شاعر : فخرالدين عراقي

ز غصه ناتوانم، با که گويم؟ز دلتنگي به جانم با که گويم؟
ز بي‌ياري به جانم، با که گويم؟ز تنهايي ملولم، چند نالم؟
نمي‌دارم، ندانم با که گويم؟به عالم در، ندارم غمگساري
ولي پيش که خوانم؟ با که گويم؟ز غصه صدهزاران قصه دارم
ميان خون تپانم، با که گويم؟چو مرغ نيم بسمل در غم يار
ز محنت همچنانم، با که گويم؟فتاده چون بود در دام صيدي؟
به کام دشمنانم، با که گويم؟به کام دوستان بودم، کنون باز
ز هستي در زيانم، با که گويم؟مرا از زندگاني نيست سودي
ز بودش در فغانم، با که گويم؟همه بيداد بر من از عراقي است